جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه دوخته: (تعداد کل: 3)
دوخته
[تَ / تِ] (ن مف) خیاطی شده (ناظم الاطباء) مکتوب کتیب: حلبه؛ تعویذ دوخته در چرم (منتهی الارب) و ثوب مخیط ثوب مخیوط؛ جامهء دوخته شده (منتهی الارب) فتق؛ دوخته بازکردن (تاج المصادر بیهقی) : بیوفا هست دوخته به دو نخ بیوفا هست هیمهء دوزخعنصری - نادوخته؛ دوخته نشده؛ جامه...
دوخته
[تَ/ تِ] (ن مف) دوشیده (آنندراج) (برهان) (ناظم الاطباء) دوشیده شده (منتهی الارب) (یادداشت مؤلف): النخیره؛ شیر بز و میش بر هم دوخته (مهذب الاسماء).
دوخته
[تَ / تِ] (ن مف) اندوخته (ناظم الاطباء) پس اندازکرده و جمع کرده توخته رجوع به دوختن شود || جمع شده (منتهی الارب ||) اداکرده و گزارده (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (برهان) توخته رجوع به دوختن در همهء معانی شود.