جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه درق: (تعداد کل: 9)
درق
[دَ] (ع مص) شتافتن در راه رفتن (از اقرب الموارد).
درق
[دَ] (ع ص) سخت و صلب از هر چیز (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
درق
[دَ رَ / دَ] (ع اِ) جِ دَرَقه (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) رجوع به درقه شود || سپر که از زخم تیغ حفاظت کند (غیاث) (آنندراج)( 1) سپر اسپر، و فرق آن با جحف و تُرس این است که درق و جحف که از پوست است چوب نیز در...
درق
[دَ رَ / دَ] (اِ صوت) حکایت آوازِ خوردن چیزی سخت بر چیزی دیگر - دَرْق دَرْق؛ حکایت آواز خوردن دو چیز سخت با فاصله به هم - دَرَق دَرَق؛ حکایت آواز خوردن دو چیز سخت پیاپی به هم - دَرَق و دَرَق؛ درق و دروق - دَرَقّ و دُروق؛...
درق
[دَ] (اِخ) دهی است به مرو، و از آن ده است ابوجعفر درقی شیخ سمعانی (از منتهی الارب ).
درق
[دَ رَ] (اِخ) نام شهری است در نزدیکی سمرقند و آن دو قسمت است، علیا و سفلی (از معجم البلدان ).
درق
[دَ رَ] (اِخ) دهی است یک فرسخ جنوبی آباده (از فارسنامهء ناصری).
درق
[دَ رَ] (اِخ) دهی است از حومهء بخش مرکزی زنوز شهرستان مرند واقع در 19 هزارگزی شمال خاوری مرند و 2 هزارگزی راه ( شوسه و خط آهن مرند جلفا، با 207 تن سکنه آب آن از چشمه و راه آن ارابه رو است (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج...
درق
[دَ رَ] (اِخ) دهی است از دهستان جاجرم بخش اسفراین شهرستان بجنورد واقع در 105 هزارگزی باختر اسفراین و سر راه شوسهء ( میان آباد به جاجرم، با 1756 تن سکنه آب آن از قنات و راه آن مالرو است (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9.