جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه دد: (تعداد کل: 5)
دد
[دَ] (اِ) وحش وحشی مقابل دام سبع (زمخشری) درندگان دده جانور درنده چون شیر و پلنگ و جز آن جانور درنده از بهایم حیوان درنده هر چهارپایی که درنده باشد مثل شیر و گرگ و یوز و سیاه گوش (غیاث) : ایا بدتر از دد به مهر و به خوی...
دد
[دَ] (اِخ) نام وادیی است در شعر طرفه (معجم البلدان).
دد
[دُ] (اِ صوت) به هندی کلمه ای است که جانور چرنده مثل سگ و گربه را بدان رانند (لغت محلی شوشتر نسخهء خطی).
دد
[دَ] (ع اِ) بازی (از مهذب الاسماء) هزل لهو بازی و فی الحدیث: ما انا من دد و لاالدد منی و فیه لغات هذا: دد دداً ددن و ددد ||پاره ای از زمان (از منتهی الارب).
دد
[دَ دُن] (ع اِ) بازی (منتهی الارب).