جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه دال: (تعداد کل: 5)
دال
(حرف، اِ) د نام حرف دهم از الفبای فارسی و هشتم از الفبای عرب و در حساب جمل نمایندهء عدد چهار و در حساب ترتیبی نمایندهء عدد ده است و باصطلاح تقویم علامت ستارهء عطارد نیز هست (آنندراج) رفیق ذال و پیش از حرف ذال آید و پس از حرف...
دال
(اِ)( 1) پرندهء شکاری که آنرا عقاب نیز گویند (از غیاث) قسمی کرگس لاشخوار لاشخوار پرنده ای که پر او را بر تیر نصب کنند و بعربی عقاب گویند (برهان) عقاب سیاه بزرگ که پر او را بر تیر نصب کنند (ناظم الاطباء) دال را در فرهنگهای فارسی عقاب گرفته...
دال
[دال ل] (ع ص، اِ) دلالت کننده مقابل مدلول ره نماینده دلالت کننده بر چیزی (غیاث) هادی راهنما رهنما نشان دهنده خفیر قلاوز راه نماینده دلیل کننده باز و راه بر (مهذب الاسماء) (باز براه بر (||) اصطلاح منطق) امری که بوسیلهء آن علم بامر دیگر حاصل میشود صاحب کشاف...
دال
(ع ص) زن فربه و سمین زن فربه (مهذب الاسماء) (دهار ||) جِ داله،شهرت (منتهی الارب).
دال
(اِخ) یا داللف نام نهری در سوئد و آن از کوه دورفین سرچشمه گیرد و پس از طی پانصدهزار گز به خلیج بوتینا ریزد آنرا آبشارهای بس زیباست (از قاموس الاعلام ترکی).