جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه خلب: (تعداد کل: 9)

خلب

[خَ] (ع مص) فریفتن کسی را بزبان و خدعه کردن با او (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد) - امثال: اذا لم تغلب فاخلب؛ چون غالب نیامدی، پس خدعه کن || خراشیدن کس را بناخن و مجروح کردن او را (منتهی الارب) (از تاج العروس)...

خلب

[خِ] (ع اِ) ناخن چنگل || برگ تاک || ثرب || پردهء دل (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد) در منتهی الارب در ذیل این معنی آمده است: او لحیمه رقیقه فصل بین الاضلاع او الکبد او زیادتها او حجابها او شیی ابیض رقیق لازق...

خلب

[خُلْ / خُ لُ] (ع اِ) میانهء خرمابن و دل آن || لیف || رسن سخت تافتهء باریک از لیف خرما || لای گل و لای سخت چسبیدهء بزمین و لای سیاه (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد).

خلب

[خَ لَ] (ع مص) گول گردیدن (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد) منه: خلبت المرأه؛ گول گردیدن آن زن.

خلب

[خُلْ لَ] (ع ص، اِ) ابر بی باران || برق بی باران (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) - برق الخلب یا برقِ خلب؛ برق بدون باران برقی که با وی باران نباشد.

خلب

[خُلْ لَ] (ع ص) برق بی باران (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد) - البرق الخلب؛ برق بی باران برقی که با وی باران نباشد.

خلب

[خِ] (اِ) خلطی که از بینی برآید مخاط (ناظم الاطباء).

خلب

[خُ] (اِ) سرمه (ناظم الاطباء).

خلب

[خَ لَ] (اِ) نی که هنوز قابل قلم شدن نشده باشد (ناظم الاطباء).
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.