جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه خلال: (تعداد کل: 6)
خلال
[خَ] (ع اِ) غورهء خرما (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد).
خلال
[خِ / خَ] (ع اِ) در میان (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (ملخص اللغات حسن خطیب) ضمن طی بین : گفته شد آن داستان معنوی پیش ازین اندر خلال مثنوی - خلال الدار؛ گرداگرد حدود خانه و مابین بیوتات خانه (منتهی الارب) - در خلال این جماعت؛...
خلال
[خَ] (ع اِ) هر عارضه ای که شیرینی را ترش گرداند || رطب در میان شاخه های خرمابن (ناظم الاطباء).
خلال
[خَلْ لا] (ع ص) سرکه فروش (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) منسوب به خل که سرکه سازی و سرکه فروشی را می رساند (از انساب سمعانی).
خلال
[خَ لْ لا] (اِخ) نام او حسن بن محمد بن حسن، مکنی به ابومحمد و معروف به خلال است رجوع به حسن بن محمد بن حسن بن علی، مکنی به ابومحمد و ابومحمد در این لغت نامه شود.
خلال
252 ، [خَ لْ لا] (اِخ) رجوع به ابوسلمه خلال در این لغت نامه و ابوسلمه حفص بن سلیمان در خاندان نوبختی عباس اقبال ص 65 شود.