جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه خلا: (تعداد کل: 3)
خلا
[خَ] (ع مص) فروخفتن ناقه بی علتی منه: خلات الناقه || حرونی کردن ناقه و نگذاشتن جای را (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) بعضی ها حرونی کردن جمل را نیز خلا می گویند، ولی بعضی دیگر آنرا خاص ناقه می دانند.
خلا
مابعد خود را نصب « خلا » [خَ] (ع حرف)( 1) حرف استثنا بمعنی جز (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) ( 1) - چون دهد، این کلمه فعل خواهد بود، منه قولهم: افعل کذا و خلاک الذم؛ ای اعذرت و سقط عنک الذم (منتهی الارب).