جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه حصین: (تعداد کل: 44)
حصین
[حَ] (ع ص) محکم. استوار. استوار که کس بر وی قادر نباشد :
گر ز خیمه سوی جنگ آمد و خم داد کمان
دشمن او را چه بصحرا و چه در حصن حصین.
فرخی.
زن و بچه... گسیل می کردند بحصار قوی و حصین که داشتند در پس پشت. (تاریخ بیهقی ص113). آن ناحیتی...
گر ز خیمه سوی جنگ آمد و خم داد کمان
دشمن او را چه بصحرا و چه در حصن حصین.
فرخی.
زن و بچه... گسیل می کردند بحصار قوی و حصین که داشتند در پس پشت. (تاریخ بیهقی ص113). آن ناحیتی...
حصین
[حُ صَ] (اِخ) شهری بر نهر خابور. و قبر ابوبکر حصین در آنجاست. (معجم البلدان).
حصین
[حُ صَ] (اِخ) ابن ابی قیس انصاری. صحابی بود. زن پدر خود را پس از مرگ پدر بگرفت، پس آیهء [ و لاتنکحوا مانکح آبائکم(1) ] دربارهء وی آمد. ( الاصابه ج2 ص7).
(1) - قرآن 4/22.
(1) - قرآن 4/22.
حصین
[حُ صَ] (اِخ) ابن ابی الحر العنبری. حصینان در بصره بدو منسوب است. (معجم البلدان).
حصین
[حُ صَ] (اِخ) ابن اوس التمیمی بصری. صحابیست. و پسر وی از او احادیث بسیار روایت کند. (الاصابه ج2 ص18).
حصین
[حُ صَ] (اِخ) ابن بدرالتمیمی. ملقب به زبرقان. صحابیست و بلقب معروف است. (الاصابه ج2 ص18) (عیون الاخبار).
حصین
[حُ صَ] (اِخ) ابن جندب، مکنی به ابی جندب. صحابیست. (الاصابه ج2 ص18). رجوع به ابوظبیان شود.
حصین
[حُ صَ] (اِخ) ابن الحارث بن المطلب بن عبدمناف. صحابیست و او با دو برادر خود عبیده و طفیل درک غزوهء بدر کردند و عبیده در آن غزوه بشهادت رسید و حصین سپس در رکاب حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در جنگ با معاویه [ صفین ]شرکت جست. (الاصابه ج2...
حصین
[حُ صَ] (اِخ) ابن حارث جعفی. پیغمبر را درک کرده است. (الاصابه ج2 ص62).
حصین
[حُ صَ] (اِخ) ابن حدیر. پیغمبر را درک کرده. (الاصابه ج2 ص62).
حصین
[حُ صَ] (اِخ) ابن حذیفه فزاری. ممدوح زهیربن ابی سلمی مزنی بوده است. (حاشیهء البیان و التبیین ج1 ص104).
حصین
[حُ صَ] (اِخ) ابن حر. از عاملان خالدبن ولید بود در نواحی حیره. طبری از سیف او را نقل کرده است. (الاصابه ج2 ص18) (البیان و التبیین ج2 ص172) (تاریخ سیستان ص19).
حصین
[حُ صَ] (اِخ) ابن حسان بن شریک فزاری. از مخضرمین است. (الاصابه ج2 ص62).
حصین
[حُ صَ] (اِخ) ابن الحمام الانصاری، مکنی به ابی معیه شاعر. صحابیست. و او را یکی از سه تن اشعر مقلین جاهلیت شمرده اند. (الاصابه ج2 ص18) (الجماهر بیرونی ص248) (الاعلام زرکلی ج1 ص263) (عقدالفرید ج1 ص80 و ج5 ص144) (المعرب جوالیقی ص59).
حصین
[حُ صَ] (اِخ) ابن ربیعه بن عامربن الازد الاحمسی، مکنی به ابی ارطاه. صحابیست و بکنیت مشهور است. (الاصابه ج2 ص79).
حصین
[حُ صَ] (اِخ) ابن سیره پیغمبر را درک کرده و به کوفه فرودآمده است. (الاصابه ج2 ص62).
حصین
[حُ صَ] (اِخ) ابن عبدالرحمان السلیمی، مکنی به ابی هذیل. محدث است و تابعی است، وفات او به سال 135 ه . ق. بود در سن نود و سه سالگی. رجوع به حبیب السیر جزء سیم ج2 ص270 و عیون الاخبار ج1 ص149 و ج2 ص300 شود.
حصین
[حُ صَ] (اِخ) ابن عبید الخزاعی. صحابیست و او پدر عمران بن الحصین صحابی باشد و بعضی در صحابی بودن ابن عبید شک کرده اند. (الاصابه ج2 ص19).
حصین
[حُ صَ] (اِخ) ابن عوف البجلی، مکنی به ابی حازم. صحابیست. (الاصابه ج2 ص20).
حصین
[حُ صَ] (اِخ) ابن عوف الخثعمی. صحابیست. (الاصابه ج2 ص20).