جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه حسی: (تعداد کل: 3)

حسی

[حَسْیْ / حِ سا] (ع اِ) چاه خرد در زمین نرم که به آب نزدیک باشد. || آبی که ریگ فروخورده باشد و چون ریگ یکسو کنند پیدا آید و منقطع نشود. ج، اَحْساء، حِساء. (منتهی الارب) (آنندراج).

حسی

[حِسْیْ] (ع مص) کندن و بیرون آوردن آب از میان ریگ. || حسی ضمیر کسی؛ دانستن ما فی الضمیر او.

حسی

[حِسْ سی] (ص نسبی)(1) منسوب به حس. منسوب به یکی از حواسّ. مقابل عقلی. محسوس. مقابل معقول. تهانوی گوید: هر آنچه منسوب به حس باشدحسّی گویند و آن نزد متکلمان چیزی است که به حسّ ظاهر آن را ادراک توان کرد. و نزد حکما هرچه به حس ظاهر یا باطن...
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.