جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه حدید: (تعداد کل: 7)
حدید
[حَ] (ع اِ) آهن. (دهار) (ادیب نطنزی) (ترجمان عادل بن علی منسوب به جرجانی). و هو علی ثلاثه اصناف: شابورقان و نرم آهن و فولاد مصنوع. و الشابورقان، هو الفولاد الطبیعی. و الفولاد المصنوع، هو المتخذ من نرم آهن. (از مفردات قانون ابوعلی سینا). و خوارزمی در مفاتیح العلوم گوید:...
حدید
[حَ] (ع ص) تیز. (دهار) (ادیب نطنزی) (نصاب). چیزی که آن را تیز کرده باشند. (غیاث). تند. بُرنده. نوک تیز. لب تیز. ذرب. ذربه. نافذ. لب تیز. (ادیب نطنزی) (مهذب الاسماء). تیغ تیز. (زمخشری). تیز : و لشجره [ اَی لشجرالاترج ] شوک حدید. (ابن البیطار). شمشیر اگرچه به بأس...
حدید
[حَ] (اِخ) نام سورهء پنجاه وهفتم قرآن و مدنی است، دارای بیست ونه آیه و آغاز میشود به: سبح للهِ ما فی السموات و الارض... پس از واقعه و پیش از مجادله است.
حدید
[حَ] (اِخ) ابن حکیم ازدی. از ابوجعفر باقر و صادق روایت دارد. او برادر مرزام است و دارقطنی در «مؤتلف و مختلف» هر دو را یاد کرده گوید: از شیوخ شیعه بود. شیخ طوسی نیز او را در رجال یاد کرده گوید کنیتش ابوعلی است. نجاشی او را ثقه داند....
حدید
[حَ] (اِخ) از بطون هواره، قبیله ای از بربر. (صبح الاعشی ج1 ص364).
حدید
[حَ] (اِخ) (جبل ال ...) در دریای هند است، و از آن کوه، آهنی سرخ به حصول پیوندد که چون زخمی از آن بر کسی زنند، از موضع جراحت خون ترشح ننماید، اما کسان را گمان شود که آنرا داغ کرده اند. (حبیب السیر چ خیام ج4 ص675).
حدید
[حَ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان جراحی بخش شادگان شهرستان خرمشهر، واقع در 53هزارگزی شمال خاوری شادگان، کنار راه فرعی اتومبیل رو اهواز به شادگان. دارای 50 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج6).