جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه حتی: (تعداد کل: 5)
حتی
[حَتْ تا] (ع حرف) عتی. تا. (ترجمان القرآن). الی. از حروف جرّ است. ابن هشام گوید: حتی به یکی از سه معنی آید: انتهاء غایت و این بیشتر از دیگر معانی استعمال شود، تعلیل، استثناء به معنی الا و این از دیگران کمتر بکار رود و کمتر کسی آن را...
حتی
[حَتْیْ] (ع مص) دوختن. جامه دوختن. (زوزنی). || استوار گردانیدن. تافتن. احتاء. (از منتهی الارب).
حتی
[حَتْ تا] (اِخ) نام کوهی از عمان یا جبله. (معجم البلدان از خط ابن مختار از خط وزیر مغربی).
حتی
[حَتْ تی] (ع اِ) مُقل. || پست مقل. || مقل بلایه و خشک. || متاع زنبیل. || بوریای بافته از برگ خرما که از آن زنبیل سازند. || ثفل خرما و پوست آن. || سرگین یا پشک جمع شده در جائی. || پرهای مگس و جز آن در انگبین. (منتهی...
حتی
[حِتْ تی] (اِخ) نام مملکت یکی از اقوام قدیمه که پیش از تمدن فینیقیان در اسیه الصغری مملکت و شوکتی عظیم داشته اند(1). رجوع به حتیان شود.
(1) - Hitteites ou Hetheens.
(1) - Hitteites ou Hetheens.