جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه حایک: (تعداد کل: 4)
حایک
[یِ] (ع ص) نعت فاعلی از حیاکت. مرد بافنده. رجوع به حائک شود. ج، حوایک. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب). ج، حایکون. مجازاً، دروغ باف : صدق ابویعقوب و کذب الحائکون. (تاریخ سیستان ص276).
زآنکه جمله کسب ناید از یکی
هم دروگر، هم سقا هم حایکی.مولوی.
زآنکه جمله کسب ناید از یکی
هم دروگر، هم سقا هم حایکی.مولوی.
حایک
[یِ] (اِخ) حمزه [ ظ: ابوحمزه ]مجمع بن سمعان حایک. ابن ابی حاتم گفته است: مجمع تیمی همان فرزند سمعان حایک و مکنی به ابوحمزه است. کوفی است و از ماهان زاهد روایت دارد. ابوحیان تیمی و سفیان ثوری از وی روایت کنند. یحیی بن معین گفته است: مجمع تیمی...
حایک
[یِ] (اِخ) الخوری، یوحناء. او راست: العلاج بالماء البارد. ترجمه از اصل خوری سباستیان کنیب و آن در بیروت چاپ شده است. (معجم المطبوعات ص739).