جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه حاکمی: (تعداد کل: 1)
حاکمی
[کِ] (حامص) سمت حاکم. حاکمیت. قدرت. اختیار. حکمرانی :امیرالمؤمنین ترا نگهبان ایشان کرده، و سیاست ایشان را بتو حواله کرده و تو را جهت حاکمی ایشان خواسته. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص313).
آن روز هیچ حکم نباشد مگر بعدل
ایزد سذوم را ننشسته بحاکمی(1).
ناصرخسرو (دیوان ص451).
(1) - یعنی خداوند مانند حاکم سذوم...
آن روز هیچ حکم نباشد مگر بعدل
ایزد سذوم را ننشسته بحاکمی(1).
ناصرخسرو (دیوان ص451).
(1) - یعنی خداوند مانند حاکم سذوم...
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.