جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه جنبانیدن: (تعداد کل: 1)
جنبانیدن
[جُمْ دَ] (مص) جنباندن.
- دست جنبانیدن؛ عجله کردن.
- سر جنبانیدن؛ بعلامت انکار یا یأس سر حرکت دادن. بعلامت تصدیق سر حرکت دادن از خلف به قدام. (یادداشت مؤلف). رجوع به جنباندن شود.
- دست جنبانیدن؛ عجله کردن.
- سر جنبانیدن؛ بعلامت انکار یا یأس سر حرکت دادن. بعلامت تصدیق سر حرکت دادن از خلف به قدام. (یادداشت مؤلف). رجوع به جنباندن شود.
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.