جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه جمه: (تعداد کل: 2)
جمه
[جَمْ مَ] (ع ص، اِ) چاه بسیارآب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || مجتمع آب چاه. (اقرب الموارد). || جماعتی انبوه از مردمان که دیت خواهند. (منتهی الارب): جاؤوا فی جمه عظیمه؛ یعنی در جماعت بسیار که دیت خواهند. (اقرب الموارد).
- جمه السفینه؛ جایی از کشتی که آب تراویدهء درزها در...
- جمه السفینه؛ جایی از کشتی که آب تراویدهء درزها در...
جمه
[جُمْ مَ] (ع اِ) تمامی موی سر و انبوهی آن. (منتهی الارب). مجتمع موی سر و آن بیشتر از وفره است، گویند: حلق جمته. ج، جُمَم. (اقرب الموارد). || موی فرود بناگوش. (منتهی الارب).
- جمه الظهیره؛ معظم گرمگاه. (از اقرب الموارد).
- جمه الماء؛ معظم آب. (از اقرب الموارد). رجوع به...
- جمه الظهیره؛ معظم گرمگاه. (از اقرب الموارد).
- جمه الماء؛ معظم آب. (از اقرب الموارد). رجوع به...