جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه جرین: (تعداد کل: 5)
جرین
[جَ] (ع اِ) آرد و مانند آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). جُرن. (اقرب الموارد). رجوع به جرن شود. || خرمنگاه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) (نصاب الصبیان). جُرن. (اقرب الموارد). رجوع به این کلمه شود. || جای...
جرین
[جُ رَ] (ع اِ مصغر) مصغر جرن بمعنی جائی که در آن خرما خشک کنند.
جرین
[جُ رَ] (اِخ) نام موضعی است میان سواج و نیر در لعباء از اراضی نجد. (از معجم البلدان).
جرین
[جَ] (اِخ) دهی است از دهستان خدابنده لو از بخش قیدار از شهرستان زنجان. این ده در 27هزارگزی جنوب خاوری قیدار و 20هزارگزی راه مالرو عمومی قرار دارد. محلی است کوهستانی و سردسیر و 921 تن سکنهء شیعی مذهب دارد. محصول آن غلات، بن شن، قلمستان، انگور و میوه جات...