جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه جدال: (تعداد کل: 4)
جدال
[جِ] (ع مص) خصومت کردن باکسی. (منتهی الارب) (از آنندراج). سخت خصومت کردن. (از اقرب الموارد). با کسی واکاویدن بخصومت. (تاج المصادر بیهقی). پیکار. نبرد. رزم. جنگ. نزاع. مناقشه و خصومت. (ناظم الاطباء). جنگ و خصومت کردن. (غیاث اللغات). سختی در مخاصمت. گفتگو بر سبیل منازعت و مغالبت. خصام. داوری....
جدال
[جَ] (اِ) به لغت اهل مغرب غورهء خرما را گویند، یعنی خرمای سبز و نارس. (برهان). غوره های خرما. (آنندراج). خارهء خرما. (مهذب الاسماء). در لغت نجد غورهء خرما که سبز و مدور شده و نرسیده باشد. (از اقرب الموارد) :
و سارت الی یبرینَ خمساً فاصبحتْ
یخِرّ علی ایدی السقاه جدالها.
(از...
و سارت الی یبرینَ خمساً فاصبحتْ
یخِرّ علی ایدی السقاه جدالها.
(از...
جدال
[جَدْ دا] (ع ص) بسیارجدل. (منتهی الارب). || کابک فروش. (منتهی الارب). بیاع مرغ. (مهذب الاسماء). || فروشندهء غورهء خرما. (از اقرب الموارد): کان فلانُ جدالاً فصارَ تماراً؛ اَی کان بائع الجدال او بایع الحمام فی الجدیله. (اقرب الموارد).