جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ثعلب: (تعداد کل: 4)
ثعلب
[ثَ لَ] (ع اِ) روباه ماده یا عام است. روبه. گته سک. و در اختیارات بدیعی آمده است: بپارسی روباه گویند چون به آب بپزند و بر مفاصل طلا کنند بغایت نافع بود خاصه همچنان زنده بپزند و زمانی نیک در آن آب نشینند اما بعد از تنقیه این عمل...
ثعلب
[ثَ لَ] (اِخ) احمدبن یحیی بن زیدبن سیارشیبانی بولاء. رجوع به احمدبن یحیی و فهرست ابن الندیم. (ص 110) و الموشح مرزبانی و ارشاد یاقوت (ج2 صص133-154) و وفیات الاعیان ابن خلکان و بغیه الوعاه سیوطی و روضات الجنات خونساری (ج1 ص56) و دائره المعارف اسلام (مادهء ثعلب) شود.
ثعلب
[ثَ لَ] (اِخ) ابن عمرو. پدر خزاعه که بنی خزاعه جمله فرزندان اویند. (مجمل التواریخ و القصص ص151 و 173).
ثعلب
[ثَ لَ] (اِخ) نام جمل پیغمبر. (امتاع الاسماع مقریزی).