جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه تیرمه: (تعداد کل: 1)
تیرمه
[مَهْ] (اِ مرکب) مخفف تیرماه. تیر. فصل پائیز :
اگر به تیرمه از جامه بیش باید تیر
چرا برهنه شود بوستان چو آید تیر.
عنصری.
ماه پروردین حریر فستقی بخشیده بود
مر درخت باغ را زو باغ شد زینت پذیر
تیرمه زینت بگردانید بستان را و داد
آن حریر فستقی را رنگ دینار و زریر.
سوزنی.
رجوع به تیر...
اگر به تیرمه از جامه بیش باید تیر
چرا برهنه شود بوستان چو آید تیر.
عنصری.
ماه پروردین حریر فستقی بخشیده بود
مر درخت باغ را زو باغ شد زینت پذیر
تیرمه زینت بگردانید بستان را و داد
آن حریر فستقی را رنگ دینار و زریر.
سوزنی.
رجوع به تیر...
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.