جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه تکاب: (تعداد کل: 7)
تکاب
[تَ] (اِ مرکب) زمین آبکند را گویند و وسط حقیقی دو کوه را نیز گفته اند که دره باشد و زمینی را نیز گویند که از دره و غیر دره که در آن بعضی جا آب فرو رود و از جای دیگر برآید و بعضی جا خشک باشد و در...
تکاب
[تَ] (اِخ) نام الگه و ولایتی هم هست. (برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج). نام الگه ای در ولایت خبیص کرمان. (ناظم الاطباء).
تکاب
[تَ] (اِخ) یکی از بخشهای شهرستان مراغه است که در جنوب خاوری این شهرستان واقع است. کوهستانی و معتدل است و از دو دهستان بنام حومهء تکاب و احمدآباد که شامل 78 آبادی بزرگ و کوچک است تشکیل یافته و جمع سکنهء آن به اضافه سکنهء قصبهء تکاب در حدود...
تکاب
[تَ] (اِخ) (حومه) یکی از دهستانهای دوگانهء بخش تکاب شهرستان مراغه است و مرکز آن قصبهء تکاب است. این دهستان 39 آبادی بزرگ و کوچک دارد و سکنهء آن در حدود 14270 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج4).
تکاب
[تَ] (اِخ) قصبهء مرکز بخش و دهستان تکاب شهرستان مراغه است و نام پیشین آنجا «تیکان تپه» بود و دارای اهمیت نظامی است و 3210 تن سکنه و یک بیمارستان و چند دبستان و حمام و یک کارخانهء برق و تعدادی مغازه و دو خیابان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران...
تکاب
[تَ] (اِخ) یکی از دهستانهای بخش ریوش شهرستان کاشمر است. این دهستان از 18 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل یافته در حدود 6500 تن سکنه دارد و قراء مهم آن عبارتند از ناس با 2000 تن سکنه و عطائیه با 340 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج9).
تکاب
[تَ] (اِخ) یکی از دهستانهای چهارگانه بخش نوخندان شهرستان درگز است و از 13 آبادی تشکیل یافته و جمعیت آن در حدود 4000 تن است و قریهء مهم این دهستان سعدآباد است که 850 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج9).