جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه توبی: (تعداد کل: 2)
توبی
[ ] (اِ) عرقچین پنبه ای. عرقیه. کلاه ترک دار. (فرهنگ لغات دیوان البسه ص198) : برآورد دستار کرزی کران فروکوفت بر ترک توبی روان. نظام قاری (دیوان البسه ص190).
توبی
[تُ] (اِخ)(1) یهودی از قبیلهء نفتالی که بر اثر تدین خود مشهور گردید و در دوران پیری کور شد و به وسیلهء پسرش، بر اساس راهنمائی فرشته رافائل، معالجه گشت. (از لاروس). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ذیل کلمهء توبیا و لاروس قرن بیستم شود. (1) - Tobie.