جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه تهم: (تعداد کل: 6)
تهم
[تَ هَ / تَ] (ص) بی همتا بود به بزرگی و قامت. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 338). بی همتا بود به بزرگ تنی. بی همتا بود به بزرگی و حشمت و مردی و قامت. (نسخه ای از اسدی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). بی همتا بود و رستم...
تهم
[تَ هَ] (ع مص) متغیر گردیدن و بدبوی شدن روغن و گوشت: تهم الدّهن و اللحم تهماً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بدبو شدن روغن و گوشت. (آنندراج). || عاجز و متحیر گردیدن. || ناخوش و ناگوار داشتن شتر چراگاه را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب...
تهم
[تَ هَ] (ع اِ) سختی گرما و سکون باد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). شدت گرما و ایستادن باد. (آنندراج). || زمینی که از آن به سوی دریا فرودآیند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به تهمه شود.
تهم
[تَ هِ] (ع ص) نعت است از تَهَم به معنی بدبوی شدن گوشت. (منتهی الارب). بدبوی و فاسد و متغیر شده. (ناظم الاطباء).
تهم
[تُ هَ] (ع اِ) جِ تهمه. (اقرب الموارد). جِ تهمت: اتقوا من مواضع التهم. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
زیردستان گله بر عکس کنند
گله شان از پی نفی تهم است.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 821).
رجوع به تهمات و تهمت و تهمه شود.
زیردستان گله بر عکس کنند
گله شان از پی نفی تهم است.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 821).
رجوع به تهمات و تهمت و تهمه شود.
تهم
[تَ هَ] (اِخ) دهی از دهستان حومهء بخش مرکزی شهرستان زنجان است که 1653 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).