جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه تنور: (تعداد کل: 4)
تنور
[تَ] (اِ) لفظی است مشترک میان فارسی و عربی و ترکی بمعنی محل نان پختن. (برهان) (آنندراج). جایی که در آن نان پزند. (ناظم الاطباء). محل طبخ نان است و آن خم مانند است... (انجمن آرا). و آن چیزی میباشد که از گِل سرخ به هیئت خمرهء بزرگی بی ته...
تنور
[تَنْ نو] (معرب، اِ) معروف است. ج، تنانیر. (منتهی الارب). کانونی که در آن نان پزند. (از اقرب الموارد). مأخوذ از پارسی، جای نان پختن. ج، تنانیر. (ناظم الاطباء). فارسی معرب. (جمهرهء ابن درید از سیوطی در المزهر از یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :حتی اذا جاء امرنا و فار التنور...
تنور
[تَنْ نو] (اِخ) کوهی است نزدیک مصیصه. (منتهی الارب). نام کوهی است. (ناظم الاطباء). کوهی است نزدیک مصیصه که سیحان از پایین آن جاری است. (مراصدالاطلاع) (از معجم البلدان).
تنور
[تَ نَوْ وُ] (ع مص) از دور به آتش نگریستن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). از دور دیدن آتش را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آهک بکار داشتن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). نوره مالیدن مرد بر خود. (از اقرب الموارد). واجبی کشیدن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). آهک...