جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه تمیس: (تعداد کل: 3)
تمیس
[تَ مَیْ یُ] (ع مص) خرامیدن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تبختر. (اقرب الموارد).
تمیس
[تَ] (اِ) گیاهی از تیرهء سوسنی ها که بالارونده و دارای برگهای متناوب، شفاف، قلبی شکل و نوک تیز است و ممکن است تا ارتفاع 8 گز هم برسد. گلهای آن مایل به سبزی و دارای آرایش خوشه ای است. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به جنگل شناسی کریم ساعی...
تمیس
[تِ] (اِخ)(1) الههء عدالت در اساطیر یونان که او را با ترازو نگارند و نمایش دهند. (از لاروس). رجوع به قاموس الاعلام ترکی و ایران باستان ج2 ص1730 شود.
]. miss ]
(1) - Themis
]. miss ]
(1) - Themis