جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ترسی: (تعداد کل: 7)
ترسی
[تَ] (اِ) ترسا. مؤلف انجمن آرا آرد: بعضی لغات را که مختوم به الف است اماله نموده با قوافی یایی قافیه کرده اند و بالعکس چنانکه بنت کعب رابعهء قزداری که از متقدمین شعرا و معاصر رودکی بخارایی است ترسا را ترسی ساخته و با مأوی و مانی قافیه کرده...
ترسی
[تُ] (ص نسبی) هر چیز که بصورت سپر مشابه باشد. (غیاث اللغات) (آنندراج). منسوب به ترس که سپر باشد و سپرمانند. (ناظم الاطباء). || (اِ) نام غضروفی باشد از غضروفهای حنجره که به لمس در زیر زنخدان پیدا باشد، و آنرا درقی نیز گویند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به...
ترسی
[تَرْ رَ سی ی] (ع ص نسبی)منسوب به تَرَّسه. (از معجم البلدان). و رجوع به مادهء بعد و تَرَّسه شود.
ترسی
[تَرْ رَ سی ی] (اِخ) رجوع به ابن قطاع و معجم البلدان ذیل تَرّسه شود.
ترسی
[تُ] (اِخ)(1) از رجال سیاسی و دولتی فرانسه بود که در سال 1665 م. در پاریس متولد شد و در جنگ جانشینی اسپانیا و قرارداد با اتریش موقع خاصی بدست آورد. به سال 1746 درگذشت.
(1) - Torcy.
(1) - Torcy.
ترسی
[] (اِخ) شیخ عبدالرحیم الترسی قادری. از خلفای اشرف زادهء رومی است که به سال 916 ه . ق. درگذشت. او راست دیوان الالهیات ترکی. (از اسماء المؤلفین ج 1 ص563).