جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه تحلی: (تعداد کل: 2)
تحلی
[تَ حَلْ لی] (ع مص) (از «ح ل ی») پیرایه برکردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (از دهار). زیور پوشیدن و آراسته شدن. (آنندراج). بازیور شدن زن و مستفید گردیدن به آن و پوشیدن زیور و آراسته شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط).
تحلی
[تَ حَلْ لی] (ع مص) (از «ح ل و») شیرین دریافتن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). || شیرین دانستن چیزی را. (اقرب الموارد) (قطر المحیط).