جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه تبی: (تعداد کل: 4)

تبی

[تَ / تِ بی ی] (ع اِ) نوعی از خرما. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).

تبی

[تِ] (اِ) جامهء درشت و انبوه بافته چون عرقچین و غیره که آن را سوزنی هم گویند. (از لسان العجم شعوری ج 1 ورق 296 ب). جامهء درشت و کلفت بافته شده. (ناظم الاطباء).

تبی

[تِ] (ص نسبی) مردم تب. رجوع به تب (شهری به یونان) و ایران باستان ج2 ص 103 و 194 شود.

تبی

[تُ] (اِخ)(1) یهودیی از اعقاب سبط «نفتالی»(2) که بر اثر پرهیزکاری مشهور گشت و در دوران پیری کور شد و بوسیلهء پسرش و بنا براهنمائی فرشتهء «رافائل»(3) بهبودی یافت.
(1) - Tobie.
(2) - Nephtali.
(3) - Angel Raphael.
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.