جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه تاس: (تعداد کل: 3)
تاس
(اِ) تلواسه و اضطراب و بیطاقتی. (برهان) (ناظم الاطباء). تاس و تاسا و تاسه بمعنی اضطراب و بی طاقتی و اندوه و ملالت و بی قراری (است). (آنندراج) (انجمن آرا). تاس، تاسه باشد یعنی تالوسه و تالواسه نیز گویند، هردو بمعنی بی طاقتی. (فرهنگ اوبهی). بیقراری و اضطراب که الفاظ...
تاس
(اِخ)(1) از شعرای ایتالیا و پدر شاعر معروف و مشهور بهمین اسم. وی بسال 1493 م. متولد شد و بسال 1569 م. درگذشت. چند منظومهء زیبا و اشعاری چند از وی باقی مانده است ولی تحت الشعاع پسر نابغه اش قرار گرفت و شهرت چندانی بدست نیاورد. رجوع به «تاسو»...