جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بیطاری: (تعداد کل: 2)
بیطاری
[بَ] (ص نسبی) منسوبی است از بیطار. (انساب سمعانی). رجوع به بیطار شود.
بیطاری
[بَ] (حامص) بیطره. دانش پزشکی ستوران. دانش بیطار. کار بیطار. دانش معالجهء امراض مواشی و دواب. (یادداشت مؤلف). علمی که بدان رنجهای ستور را مداوا کنند. (ناظم الاطباء) :
کسی ز عیسی مریم نجست بیطاری.
کمال اسماعیل.
- بیطاری کردن؛ مداوا کردن رنجهای ستور را. (ناظم الاطباء)
کسی ز عیسی مریم نجست بیطاری.
کمال اسماعیل.
- بیطاری کردن؛ مداوا کردن رنجهای ستور را. (ناظم الاطباء)