جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بهم: (تعداد کل: 2)
بهم
[بِ هَ] (ق مرکب) باهم. (شرفنامه). باهم. همراه. (فرهنگ فارسی معین). باهم و همراه یکدیگر و یکی با دیگری و یکی در میان دیگری. (ناظم الاطباء). باهم. جمعاً. با یکدیگر. فراهم. مجموع. گرد :
همه طرایف اطراف با تو بینم گرد
همه عجایب آفاق با تو هست بهم.منجیک.
چو بینی مرا با سیاوش...
همه طرایف اطراف با تو بینم گرد
همه عجایب آفاق با تو هست بهم.منجیک.
چو بینی مرا با سیاوش...
بهم
[بُ] (ع ص، اِ) سواران و لشکر و کسانی که هیچ چیز نداشته باشند. (آنندراج). || ستورهای خرد چون بره و بزغاله و نیز جِ ابهم. (آنندراج). جِ ابهم. (ناظم الاطباء).