جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بهارستان: (تعداد کل: 4)
بهارستان
[بَ رِ] (اِ مرکب) (از: بهار + ـِستان) جایی که شکوفه و گلهای گوناگون در آن انبوه باشد. (از حاشیهء برهان چ معین). جایی که انبوه از شکوفه و گلهای گوناگون باشد. (ناظم الاطباء) :
همین بس در بهارستان محشر خون بهای من
غبارش بوی گل شد در رکاب و گرد جولانش.
خاقانی.
||...
همین بس در بهارستان محشر خون بهای من
غبارش بوی گل شد در رکاب و گرد جولانش.
خاقانی.
||...
بهارستان
[بَ رِ] (اِخ) مجلس شورای ملی. میدان و محله ای است در تهران که مجلس شورای ملی [ سابق ] در شرق و مسجد و مدرسهء عالی سپهسالار در جنوب شرقی آن قرار دارد. (فرهنگ فارسی معین).
بهارستان
[بَ رَ / رِ] (اِخ) بهار خسرو. قالی بزرگی که در تالار بار یکی از قصور سلطنتی تیسفون مفروش بود و بقول بلعمی آنرا «فرش زمستانی» می گفتند و آن از جنس زربفت بود و 60 ارش طول و 60 ارش عرض داشته در فصل زمستان منظرهء بهار را در...
بهارستان
[بَ رَ / رِ] (اِخ) بهارستان چین. بهار چین. بهارخانهء چین. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به بهارخانهء چین شود.