جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بعر: (تعداد کل: 4)
بعر
[بَ عَ] (ع مص) پشکل افکندن. (منتهی الارب). پشکل انداختن شتر و گوسفند، و کذلک بعر الارنب. (ناظم الاطباء). پشکل افکندن. (آنندراج). بشک اوکندن. (زوزنی). بشک افکندن. (تاج المصادر بیهقی). پشکل انداختن شتر. (از اقرب الموارد).
بعر
[بَ / بَ عَ] (ع اِ) پشکل. (منتهی الارب) (آنندراج). سرگین شتر و گوسفند و آهو و موش بفارسی پشک گویند. (غیاث). سرگین حیوانات است که خشک شده از هم پاشیده باشد مانند سرگین گوسفند و شتر. (فهرست مخزن الادویه). ج، ابعار. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (دزی ج1 ص100) (مؤید...
بعر
[بَ عَ] (ع مص) بعیر گشتن شتر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). بعیر شدن جمل. (ناظم الاطباء).
بعر
[بَ عَ] (ع اِ) رجوع به بَعر شود.