جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بریه: (تعداد کل: 6)
بریه
[بَ ری یَ] (ع اِ) آفریدگان. (منتهی الارب) (السامی). آفریده. (زمخشری). خلق. مردم. ج، بریات، بَرایا. (ناظم الاطباء) : ان الذین کفروا من أهل الکتاب و المشرکین فی نار جهنم خالدین فیها اولئک هم شر البریه. ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریه. (قرآن 98/6 و 7)؛...
بریه
[بَرْ ری یَ] (ع اِ) صحرا و زمین بی کشت، خلاف ریفیه. (منتهی الارب). صحرا. (اقرب الموارد). ج، بَراری. (اقرب الموارد) (منتهی الارب).
بریه
[بِرْ ری یَ] (ع ص نسبی) تأنیث بِرّی، منسوب به بِرّ. و رجوع به بِرّ و بِرّی شود.
- وجوه (وجوهات) بریه؛ نقدها که بر سبیل مبرات دهند. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- وجوه (وجوهات) بریه؛ نقدها که بر سبیل مبرات دهند. (یادداشت مرحوم دهخدا).
بریه
[بُ رَیْهْ] (ع اِ مصغر) مصغر ابراهیم. (منتهی الارب).
بریه
[بُ رَیْهْ] (اِخ) (نهر...) نهری است به بصره در مشرق دجله. (از منتهی الارب) (از مراصد).
بریه
[ ] (اِخ) بیره. دهی است جزء بخش خرقان شهرستان ساوه. سکنهء آن 112 تن. آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات و سیب زمینی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).