جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه برکنار: (تعداد کل: 1)
برکنار
[بَ کَ / کِ] (ص مرکب) بیک طرف و بیک سو. (ناظم الاطباء) :
جهاندیده پیری ز ما برکنار
ز دور فلک لیل مویش نهار.سعدی.
|| معزول. آزاد و رستگار. (ناظم الاطباء): تَمرّن، تَمزّن؛ برکنار بودن. مُنْکَص، منکَّص؛ برکنار شده و یکسو شده. عارِد؛ برکنار و یکسو شونده. (از منتهی الارب).
جهاندیده پیری ز ما برکنار
ز دور فلک لیل مویش نهار.سعدی.
|| معزول. آزاد و رستگار. (ناظم الاطباء): تَمرّن، تَمزّن؛ برکنار بودن. مُنْکَص، منکَّص؛ برکنار شده و یکسو شده. عارِد؛ برکنار و یکسو شونده. (از منتهی الارب).
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.