جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه برون: (تعداد کل: 5)
برون
[بَرْ رو] (هزوارش، اِ) به لغت زند و پازند، گوسفندی و بزی که پیشاپیش گله راه رود. (از برهان). نهاز. || بز کوهی. (برهان).
برون
[بِ / بُ] (ص، ق، اِ) مخفف بیرون. (برهان). ضد درون. (شرفنامهء منیری). خارج و ظاهر. (ناظم الاطباء). ظاهر، مقابل باطن. منظر، مقابل مخبر :
سر و بن چون سر و بن پنگان
اندرون چون برون باتنگان.بوشکور.
فرستاد باید فرستاده ای
درون پر ز مکر و برون ساده ای.فردوسی.
بنگر به ترنج ای عجبی دار...
سر و بن چون سر و بن پنگان
اندرون چون برون باتنگان.بوشکور.
فرستاد باید فرستاده ای
درون پر ز مکر و برون ساده ای.فردوسی.
بنگر به ترنج ای عجبی دار...
برون
[بُ] (اِ) مطلق حلقه عموماً، و حلقهء بینی شتر خصوصاً. (از برهان).
برون
[بُ] (اِخ) یکی از دهستان های ششگانهء بخش حومهء شهرستان فردوس. هوای آن در قسمتهای کوهستانی معتدل و در جلگه گرمسیر است. این دهستان از 9 ده تشکیل شده و دارای 3496 تن سکنه است. در این دهستان معدن آب گرمی وجود دارد که مورد استفادهء اهالی شهرستان فردوس است....
برون
[بُ] (اِخ) مرکز دهستان بخش حومهء شهرستان فردوس. سکنهء آن 325 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و ذرت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).