جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه براد: (تعداد کل: 2)

براد

[بُ] (ع مص) ضعیف دست گردیدن. || رسول ساختن. || تگرگ زده شدن. برد القوم (بصیغهء مجهول)؛ تگرگ زده شدند، و همچنین بردت الارض؛ تگرگ زده شد زمین. || (ص) سرد. (از منتهی الارب).
- ماء براد؛ آب سرد. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) (آنندراج).

براد

[بَرْ را] (ع ص) کوزهء آب سردکننده. (مهذب الاسماء). سردکننده. خنک کننده. و رجوع به بُراد و بَرْد شود.
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.