جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه بدنام: (تعداد کل: 2)

بدنام

[بَ] (ص مرکب) شخص معروف ببدی. (آنندراج). کسی که ببدی شهرت کند. رسوا. بی آبرو. (آنندراج). صاحب سوء شهرت. مقابل خوش نام. (یادداشت مؤلف). و رجوع به ترکیبات نام در حرف «ن» شود.
- بدنام افتادن؛ بدنام شدن. رسوا شدن :
صوفیان جمله حریفند و نظرباز ولی
زین میان حافظ دلسوخته بدنام افتاد.
حافظ.
-...

بدنام

[بَ] (اِ) مرضی است که اسب و استر و خر را بهم رسد و آن را سراجه گویند. (برهان قاطع) (آنندراج) (هفت قلزم). آزاری در ستور. (ناظم الاطباء).
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.