جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بدقولی: (تعداد کل: 1)
بدقولی
[بَ قَ / قُو] (حامص مرکب)خلف قول. مخلافی. (یادداشت مؤلف). عمل بدقول. بدعهدی. مقابل خوش قولی.
- بدقولی کردن؛ بدعهدی کردن : و عهد ایشان (پریان) درست باشد و بدقولی نکنند. (اسکندرنامه نسخهء سعید نفیسی).
- بدقولی کردن؛ بدعهدی کردن : و عهد ایشان (پریان) درست باشد و بدقولی نکنند. (اسکندرنامه نسخهء سعید نفیسی).
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.