جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بحران: (تعداد کل: 3)
بحران
[بُ] (ع اِ) تغییری که بیمار را پیدا آید در تب و با یوم اضافه شود چنانکه گویند «یوم بحران». (ناظم الاطباء). یوم باحوری برخلاف قیاس نیز گفته شده است به انتساب به باحور یا باحوراء که شده گرمای تابستان باشد. (از منتهی الارب). شدت بعض بیماریها چون تب مطبقه...
بحران
[بُ] (اِخ) لغتی است در بَحران. || موضعی به ناحیه فرع حجاز. (منتهی الارب) :
سپاهی ز رومی و از پارسی
ز بحران و از کرد و از قادسی.فردوسی.
و رجوع به بحرین شود.
سپاهی ز رومی و از پارسی
ز بحران و از کرد و از قادسی.فردوسی.
و رجوع به بحرین شود.
بحران
[بَ] (اِخ) دو دریای روم و فارس. و منه مجمع البحرین. (منتهی الارب). || بحرالروم و بحرالاسود. (النقود العربیه ص134).