جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بازایستادن: (تعداد کل: 1)
بازایستادن
[دَ] (مص مرکب) ایستادن. متوقف بودن. فروایستادن. در مقابل نشستن :گفت ناچار اینجا شحنه ای باید گماشت، کدام کس را گماریم... که هر کس که [ در اینجا ]بازایستد بکراهیت بازایستد. (تاریخ بیهقی).
- بازایستادن از؛ توقف کردن. دست کشیدن. ترک گفتن. ترک کردن کاری. کفِّ از کاری. خودداری از امری...
- بازایستادن از؛ توقف کردن. دست کشیدن. ترک گفتن. ترک کردن کاری. کفِّ از کاری. خودداری از امری...
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.