جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه باران: (تعداد کل: 4)
باران
(اِ)(1) ترجمهء مطر و با لفظ باریدن و دادن و زدن و گرفتن و خوردن و استادن و چکیدن و گذشتن مستعمل است. (آنندراج). قطره های آبی که از ابر بر روی زمین میریزد و سبب حصول آن تحثر بخار آبی است که ابر از آن حاصل شده و بادهائی...
باران
(اِخ) ده کوچکی است از دهستان حومهء بخش گاوبندی شهرستان لار که در 3هزارگزی جنوب گاوبندی و 2هزارگزی شوسهء سابق لار به بندر بوشهر واقع است و 12 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
باران
(اِخ) (چشمهء...) از مزارع چولاتی از بلوکات مشهد مقدس است. (مرآت البلدان ج 4 ص231).
باران
(اِخ) دره باران. دزه باران. قصبه ای نزدیک مرو. (دِمزن). قریه ای است در مرو آنرا ذره باران گویند. (مرآت البلدان ج 1 ص155). از قریه های مرو است که دزه باران گویند. (معجم البلدان). از قریه های مرو است که آنرا دره باران گویند. (سمعانی).