جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه بادرنگ: (تعداد کل: 3)
بادرنگ
[رَ] (اِ) خیار. (منتهی الارب). نوعی از خیار باشد که خورند. (برهان). نوعی از خیار که خیار بالنگ نیز گویند. (ناظم الاطباء). نام خیار. (آنندراج) (انجمن آرا) (شرفنامهء منیری) (جهانگیری). یک نوع خیار بزرگی است برای تخم گرفتن. (شعوری ج 1 ورق 174). بالنگ. خیار. بادرنگ. (فرهنگ اسدی خطی نخجوانی)...
بادرنگ
[دِ رَ] (ص مرکب، ق مرکب)باتمکین و باثبات. استاد گوید :
با درنگ آمد نگارم با عذار باده رنگ
بادرنگی زیر ران بر کف گرفته بادرنگ.
(از رشیدی).
|| کُند. بطی ء :
بود راه روزی بر او تار و تنگ
بجوی اندرون آب او بادرنگ.فردوسی.
بکارآگهان گفت راز از نخست
ز لشکر همی کرد باید درست
که با...
با درنگ آمد نگارم با عذار باده رنگ
بادرنگی زیر ران بر کف گرفته بادرنگ.
(از رشیدی).
|| کُند. بطی ء :
بود راه روزی بر او تار و تنگ
بجوی اندرون آب او بادرنگ.فردوسی.
بکارآگهان گفت راز از نخست
ز لشکر همی کرد باید درست
که با...