جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ایبک: (تعداد کل: 2)
ایبک
[بَ] (اِ) بت را گویند و بعربی صنم خوانند.(1) (برهان) (غیاث) (هفت قلزم). بت. صنم. || بمجاز به معنی معشوق. (غیاث) (آنندراج) :
در گوشهء نه گردون تو دوش قنق بودی
مه طوف همی کردت ای ایبک خرگاهی.
مولوی.
|| غلام و قاصد. (غیاث) (آنندراج) :
گفت ای ایبک بیاور آن رسن
تا بگویم من جواب...
در گوشهء نه گردون تو دوش قنق بودی
مه طوف همی کردت ای ایبک خرگاهی.
مولوی.
|| غلام و قاصد. (غیاث) (آنندراج) :
گفت ای ایبک بیاور آن رسن
تا بگویم من جواب...
ایبک
[بَ] (اِخ) نام غلامی از غلامان سلطان شهاب الدین غوری که در دهلی پادشاهی کرده و کتاب تاج المآثر بنام اوست. آخر از اسب افتاد و درگذشت. (انجمن آرا) (آنندراج). و رجوع به قطب الدین آیبک و آی بیک قطب الدین شود.