جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه انجاس: (تعداد کل: 3)
انجاس
[اِ] (ع مص) پلید ساختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پلید کردن. (آنندراج) (تاج المصادر بیهقی). نجس کردن. (از اقرب الموارد).
انجاس
[اَ] (ع اِ) جِ نَجس و نِجس و نَجَس و نَجِس و نَجُس. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پلیدیها. (غیاث اللغات) (آنندراج). || پلیدیها و نجسها. (ناظم الاطباء) :
خون خوری در چارمیخ تنگنا
درمیان حبس و انجاس و عنا.
مولوی (مثنوی).
- انجاس اجناس شیاطین؛ پلیدیهای شیاطین. (ناظم الاطباء).
- انجاس الابدان؛ قوله...
خون خوری در چارمیخ تنگنا
درمیان حبس و انجاس و عنا.
مولوی (مثنوی).
- انجاس اجناس شیاطین؛ پلیدیهای شیاطین. (ناظم الاطباء).
- انجاس الابدان؛ قوله...
انجاس
[اِ] (ع اِ) انجاص. (از دزی ج1 ص 40). انجاص؛ آلو. (از مهذب الاسماء). رجوع به انجاص شود.