جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه امانی: (تعداد کل: 5)
امانی
[اَ] (ع ص نسبی) منسوب به امانت. (آنندراج). امانتی. (فرهنگ فارسی معین). هر ملکی که بطور امانت بکسی واگذار شده باشد بدون اجازه. (ناظم الاطباء). املاک خالصهء سرخس را اجازه نداده اند و امانی عمل میکنند. (یادداشت مؤلف). || گرو و رهن. (ناظم الاطباء).
امانی
[اَ نی ی] (ع اِ) جِ اُمنِیَّه آرزوها. (از منتهی الارب) (آنندراج) (غیاث اللغات). مرادها. (آنندراج) (غیاث اللغات). خواهشها. (از ناظم الاطباء) :
بزی با امانی و حور قبایی
برود غوانی و لحن اغانی.منوچهری.
در دل مدار نقش امانی که شرط نیست
بتخانه ساختن ز نظرگاه پادشاه.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 3).
در نضرت جوانی...
بزی با امانی و حور قبایی
برود غوانی و لحن اغانی.منوچهری.
در دل مدار نقش امانی که شرط نیست
بتخانه ساختن ز نظرگاه پادشاه.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 3).
در نضرت جوانی...
امانی
[اَ] (اِخ) از زنان سخنور قرن یازدهم هجری و کنیز زیب النساء بود. رجوع به زنان سخنور ج3 ص59 و فرهنگ سخنوران شود.
امانی
[اَ] (اِخ) شاعری عثمانی. از مردم استانبول بود. رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.