جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه افشان: (تعداد کل: 1)
افشان
[اَ] (نف مرخم، ن مف مرخم، اِمص)پراکنده. منتشر. متفرق. پاشان. (ناظم الاطباء). افشانیده شده. (آنندراج). ریزان. ریزنده. (از مؤید الفضلاء).
- افشان فروریختن بول؛ بقطرات پراکنده دفع شدن آن چنانکه در پیران و بیماران. (یادداشت مؤلف).
- افشان کردن زلف یا گیسو؛ پراکنده کردن آن بصورتی مطبوع. (یادداشت مؤلف).
- افشان کردن نقره؛...
- افشان فروریختن بول؛ بقطرات پراکنده دفع شدن آن چنانکه در پیران و بیماران. (یادداشت مؤلف).
- افشان کردن زلف یا گیسو؛ پراکنده کردن آن بصورتی مطبوع. (یادداشت مؤلف).
- افشان کردن نقره؛...