جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اعصاب: (تعداد کل: 2)
اعصاب
[اِ] (ع مص) کوشش نمودن در سیر. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کوشش کردن شتر در حرکت: اعصبت الابل؛ جدت فی السیر. (از اقرب الموارد).
اعصاب
[اَ] (ع اِ) جِ عَصَب، یعنی پی. مفاصل. (آنندراج) (دهار) (از ناظم الاطباء). جِ عَصَب، بمعنی پی مفاصل و درخت پیچک و برگزیدگان قوم. و یکیِ آن عَصَبَه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). پیها و عصبها. (ناظم الاطباء).