جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اضحیه: (تعداد کل: 3)
اضحیه
[اِ یَ] (ع ص) شب روشن. (از اقرب الموارد). اضحیانه. رجوع به اضحیانه شود.
اضحیه
[اِ حی یَ / اُ حی یَ] (ع اِ)گوسپندی که قربانی کنند. ج، اضاحی. (از اقرب الموارد). آنچه قربان کنند. (السامی فی الاسامی) (مهذب الاسماء). گوسپند که در چاشت یا در روز عید اضحی ذبح کنند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). آنچه بقربان کنند. گوسفند قربانی. اَضحاه. (اقرب الموارد). رجوع...
اضحیه
[اِ / اُ یَ / یِ] (از ع، اِ) شاعر کلمه را که مرادف اضحاه است به معنی دوم کلمه که روز عید نحر یا عید گوسپندکشان است بکار برده است :
تا لاله و نسرین بود تا زهره و پروین بود
تا جشن فروردین بود تا عیدهای اضحیه.
(منسوب به منوچهری).
تا لاله و نسرین بود تا زهره و پروین بود
تا جشن فروردین بود تا عیدهای اضحیه.
(منسوب به منوچهری).