جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اسمری: (تعداد کل: 1)
اسمری
[اَ مَ] (حامص) اسمر بودن. گندمگون بودن. تیره رنگ بودن :
مه قدم و فلک ردا وز تف آفتاب و ره(1)
چهره چو ماه منخسف یافته رنگ اسمری.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 422).
(1) - ن ل: آفتاب ره.
مه قدم و فلک ردا وز تف آفتاب و ره(1)
چهره چو ماه منخسف یافته رنگ اسمری.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 422).
(1) - ن ل: آفتاب ره.
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.