جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اسلام: (تعداد کل: 6)
اسلام
[اِ] (ع مص) گردن نهادن. (منتهی الارب) (ترجمان القرآن جرجانی) (تاج المصادر بیهقی). || اسلام آوردن. (منتهی الارب). مسلمان شدن. (ترجمان القرآن جرجانی) (تاج المصادر بیهقی). || فروگذاشتن و یاری نادادن کسی را. (منتهی الارب). خذلان گذاشتن. (تاج المصادر بیهقی). خوار گذاشتن: اسلم العدو. (منتهی الارب). || سلم دادن. (تاج...
اسلام
[اَ] (ع اِ) جِ سِلْم و سَلَم.
اسلام
[اَ] (اِخ) نام وادیی است در علات از زمین یمامه. (معجم البلدان).
اسلام
[] (اِخ) پیرعلی بادک.(1) از امرای بزرگ اطراف همدان بود. بگریخت و بشیراز آمد، شاه شجاع او را تربیت کرد و طبل و علم و لشکر و اسباب داد و بشوشتر فرستاد و فتح کرد و نوکری اسلام نام را آنجا بنشاند و خود ببغداد رفت. (تاریخ گزیده چ لندن...
اسلام
[اِ] (اِخ) (میر...) غزالی. وی از نسل امام حجه الاسلام غزالی و جامع علوم ظاهری و شخصی بی تکلف و بی تکبر و تجبر، و در علم طب ماهر بود، و ازین جهت اختلاط تمام با اکابر و حکام ایام میکرد، و در مدح میرزا علاءالدوله این قصیده گفته که...
اسلام
[اِ] (اِخ) ابن زرعه. وی در سال 56 ه . ق. بنیابت حکومت خراسان منصوب و دو سال در خراسان بود. (احوال و اشعار رودکی ج1 ص217). و رجوع بهمین کتاب ص14 شود.